در نتیجه جامعه و سرنوشت آن در تونل ناآگاهی، به حرکت خود ادامه می‌دهد و معلوم نیست به جلو می‌رود یا به عقب بازمی‌گردد. این ایراد جامعه است، آن را چگونه می‌توان اصلاح کرد؟ آیا جز این است که اصلاح‌گران یا مدعیان آن، باید از خود شروع کنند؟ لازم است که فرآیند پرسشگری را به‌طور کامل، در میان خود بازتاب دهند. آن‌گونه پرسشگری که آشکار و عمومی از خود و پیوسته و مداوم باشد. 
انتخابات 28 خرداد نمونه آشکار این ماجراست که ما هنوز نتوانسته‌ایم حتی یک گام کوچک در این زمینه ‌برداریم. کسی که نتواند یک سوزن به خود بزند چگونه انتظار دارد که یک جوالدوز را حواله دیگران کند؟ ما باید مسوولیت‌پذیر باشیم و به سرعت کسانی پیدا شوند که مسوولیت آنچه رخ داده بپذیرند. نه آنکه بعد از 28 خرداد سکوت کرده و دیگر در دسترس عموم نباشند. آنان که به صورت علنی و آشکار و با شدت تمام دیگران را به مشارکت دعوت می‌کردند، اکنون نیز باید از دستاورد آن دعوت پرده‌برداری کنند و توضیح دهند که چرا چنین شد؟ آیا خطایی راهبردی وجود داشت؟ خطاهای تاکتیکی کدام بود؟ خطاهای رفتاری و اخلاقی چطور؟ آیا این وضعیت، سرنوشتی مقدر و اجتناب‌ناپذیری بود؟ اگر نه چرا جلوگیری نشد؟ و اگر بلی، چرا به این مسیر هدایت یا ضلالت شدیم؟ در هر حال به خانه رفتن و سکوت کردن چاره درد نیست. با چنین رفتاری نمی‌توانیم خواهان پاسخگویی قدرت باشیم.

23302