پس از اظهارات یکتا ناصر درباره کتک خوردنش از منوچهر هادی همسرش سابق در دوره زندگیشان، سکانسی از فیلم حدود 8 صبح که در آن منوچهر هادی همسرش را کتک میزند، مورد توجه قرار گرفت؛ فیلمی که بعد از جدایی این زوج اکران شد. این صحنه جنجالی را میبینید.
درد یکتا ناصر بحث خانوادگی نیست بلکه موضوعی کاملا عمومی و اجتماعی ست. اشتباهش این بود که از ترس رسیدن به این روزها و شبها سکوت میکرد، مدارا میکرد. تا پای طلاق میرفت و برمیگشت مدارا میکرد… هر زمان تصمیم میگرفت ایستادگی کند ترس از این اتفاقات مانعش میشد با یک نفر طرف نبود طرف حسابش یک تفکر بود.
با پشتوانه کدام قانون میجنگید مهریه پنج سکه اهرم فشار بود؟؟
باید توان جنگیدن را در خود میافت… حق طلاق داشت ولی با گونه ای متفاوت طرف بود… بالاخره خسته شد و سکوت را شکست….
مادر برای فرزندش از جان میگذرد میگویید آبرو، اصلا این کلمه ابرو از کجا آمده است؟؟
منوچهر هادی در ادامه جنجالهای شش رو گذشته نوشت:«جناب محمد شهریاری سرپرست دادسرای جنایی تهران من طبق قرار با دادگاه خانواده دخترم را از مادرش تحویل گرفتم تا چهارم فروردین و بعد طبق قولی که به شما دادم سر ساعت خدمت رسیدم و آنچه با احترام فرمودید را انجام دادم خود پدر و وکیل خانم ناصر شاهد هستند که چقدر جلسه با مدیریت شما صمیمی ومحترم برگزار شد.
من خدمت شما عرض کردم این خانم طبق رفتارهای سابقش که بارها و بارها دخترم را ماه به ماه و حتی آخرین بار هفتاد روز به من تحویل ندادند و تلفن دخترم را هم خاموش کردند و از دیدار دخترم در مدرسه هم قصد داشتند جلوگیری کنند و حتی یکهفته دخترم را به مدرسه نبردند که من و خانواده ام او را نبینبم همه اینها را سکوت کردم و رسانه ای نکردم. امروز به شما گفتم ایشان دخترم را ببرند مجدد تلفن او را خاموش میکنند و ارتباط را قطع میکنند گفتم ایشان دوباره پست میگذارند ودوباره وارد حاشیه میشوند شما تمام مدت داسوزانه از ایشان دفاع کردید و گفتید هادی جان مادره گفتم چشم خداروشکر جناب قاضی دیدید چگونه جواب محبتها و حمایتتان را داد.
خواهر ایشان ساعتی نیست که به قانون و من و خانواده ام توهین نکند ظاهرن کمپینی با مضمون صدای یکتا باشین هم تشکیل دادند لطفن جلوی اینهمه تشویش و بی آبرویی را بگیرید.
دیگر چه اتفاقی باید بیفتد که یکنفر با سو استفاده از اسم مادر اینچنین پرده دری نکند
دروغهای پی در پی تهمتهای مکرر یک ساعت تمام فحاشی و حمله مسلحانه با نیت قبلی به خانه مادر هشتاد ودو ساله من؛ اتهام دزدی دخترم به من؛ حضانت بچه طبق قانون و امضا و اثر انگشت خانم ناصر در طلاق نامه از هفت سالگی یعنی بیست و دو آذر ۱۴۰۲ با منه و من هنوز موفق نشدم اور از ایشان بگیرم.