به گزارش ساناپرس، زن جوان میگوید به دلیل اعتیاد به مواد مخدر از شوهرش جدا شد و در خانههای مردم کار میکرد. او حالا با اتهام سرقت از منزل مواجه شده است.
سودابه متهم است به عنوان پرستار سالمند وارد خانه مرد ثروتمندی شده و از منزل او سرقت کرده است. سودابه از زندگیاش میگوید:
*چرا سرقت کردی؟
من سرقت نکردم، فقط میخواستم آثار درگیری را از بین ببرم.
*متهم هستی از خانه مردی که توانایی راه رفتن و کار کردن ندارد پول و دلار و تلفن همراه دزدیدهای؛ اگر سرقت نکردهای چرا چنین اتهامی به تو وارد شده است؟
پولی که میگویند من برداشتم به اندازه دستمزدم بود. تلفن را هم برداشتم که معلوم نشود مرد به پلیس زنگ زده و نتواند به کسی خبر بدهد. از دلارها هم خبر نداشتم. نمیدانستم داخل کیفی که موبایل هست دلار هم هست.
*درگیری به چه دلیل بود؟
*چرا سرقت کردی، میتوانستی موضوع را به خانوادهاش اطلاع بدهی و بروی.
میترسیدم پسرهایش هم طرف پدرشان را بگیرند، ضمن اینکه نمیخواستم موضوع به پلیس بکشد.
*چرا؟؟
چون من اعتیاد داشتم. مواد میکشیدم و مرد معلول هم این موضوع را فهمیده بود و به همین خاطر به من گیر میداد. او میگفت در خانه بو میآید، من زیر بار نمیرفتم چون اگر قبول میکردم اخراج میشدم.
*چه مدت است مواد میکشی؟
هشت سال.
*چرا ترک نکردی؟
فرصتی برای ترک نبود. مواد کشیدن من به کسی آسیبی نمیزند، من اصلاً با آن مرد کاری نداشتم.
*خانواده داری؟
دو دختر دارم که با پدرشان زندگی میکنند.
*کی از همسرت جدا شدی؟
چندین سال است که جدا شدهام، وقتی شوهرم فهمید معتاد هستم من را طلاق داد و بچهها را با خودش برد.
*خرج زندگیات را چطور تامین میکردی؟
با کار کردن در خانههای مردم زندگی میگذرانم.
*به دنبال جلب رضایت هستی؟
چندین بار با پسران مرد شاکی تماس گرفتم جواب تلفنم را نمیدهند. واقعاً نمیدانم چه کنم، آبروریزی بزرگی شده. من اعتیاد دارم اما آدم بیآبرویی نیستم. اشتباه بزرگی کردم.