پسرِ یک سپاهی، سلطان آفرودکارهای ایران شد / کم سن ترین آفرودسوار ایران!

به گزارش ساناپرس، چهار، پنج سال پیش تلویزیون و برخی رسانه‌ها از ظهور یک استعداد تازه در ورزش اتومبیلرانی و به صورت مشخص آفرود خبر دادند: یک کودک شش، هفت ساله که پشت ماشین‌های بزرگ می‌نشست و در کوه و کمر می‌راند.

روزنامه اعتماد: چهار، پنج سال پیش تلویزیون و برخی رسانه‌ها از ظهور یک استعداد تازه در ورزش اتومبیلرانی و به صورت مشخص آفرود خبر دادند: یک کودک شش، هفت ساله که پشت ماشین‌های بزرگ می‌نشست و در کوه و کمر می‌راند. همان زمان این پسربچه که محمدمهدی افشار نام داشت، رکورد کم سن‌وسال‌ترین راننده آفرود ایران را به نام خود ثبت کرد و رفت برای ثبت این رکورد در گینس. با این حال بعد از گذشت چند سال نه تنها هنوز این امکان فراهم نشده که محمدمهدی به دلیل نداشتن ماشین برای تمرین کلا خانه‌نشین شده. پدربزرگ محمدمهدی آقای احسانی که مربی او بوده، می‌گوید: با وجود پیشنهاداتی از کشورهای خارجی برای ثبت این رکورد به نام خودشان ما تصمیم گرفتیم در ایران بمانیم، اما هیچ کدام از مسوولان ورزشی از ما حمایتی نکردند و حالا در این شرایط دیگر خسته شدیم و ممکن است عطای ماندن را به لقایش ببخشیم. گفت‌وگوی ایشان را در ادامه می‌خوانید.

پسرِ یک سپاهی، سلطان آفرودکارهای ایران شد

محمدمهدی از ۳ سالگی شروع کرد!

من خودم در آفرود بودم. جزو اولین کسانی که در سطح کشور آفرود را از طبیعت‌گردی به حالت ورزشی درآوردند، بودم. در قزوین هم ما جسته گریخته انجام می‌دادیم. در زمان شکل‌گیری آفرود در قزوین و تمام استان‌های دیگر دو تا نوه من به دنیا آمدند. یکی محمدمهدی افشار (نوه پسری) و یکی محمدطاها احسانی (نوه پسری) . من احساس کردم محمدمهدی یک جور خاصی به ماشین‌سواری علاقه نشان می‌دهد. این را در 3 سالگی متوجه شدم. متوجه شدم محمدمهدی صرفا به ماشین علاقه ندارد، بلکه دوست دارد، رانندگی کند. یواش یواش او را با ماشین و فرمان آشنا کردم. تا اینکه سنش بالاتر رفت و قدرتش بیشتر شد. تا 6 سالگی یک روز تصمیم گرفتم مستقل بگذارم رانندگی کند. در همان دور نخست همان مسیری که می‌خواستیم رفت و ترسش ریخت. دیگر خودش عادت کرد از صفر تا صد ماشین را انجام دهد.

می‌گفتند رانندگی محمدمهدی بدآموزی دارد!

بعد از آن رسما محمدمهدی عضو رسمی فدراسیون شد. قبل از این در قزوین یک اسپانسری آمد و آن ماشین پاژن که در ویدیوهای محمدمهدی مشخص است را به ما داد. آقای بهمنی بود که جزو مشوق‌های ورزش بود. او به ما گفت من هم هزینه ثبت رکوردش را پرداخت می‌کنم و هم ماشینش را می‌دهم تا رشد کند و اسپانسر قوی‌تری بیاید. او در قبال این کار فقط یک کارت شناسایی می‌خواست که نشان بدهد محمدمهدی عضو هیات است. می‌خواست در قرارداد ثبت کند. ولی بابت همین کارت اینها یک ماه ما را دواندند. رییس هیات وقت استان قزوین و هم مدیرکل ورزش و جوانان. بهانه‌های الکی می‌گرفتند.

پسرِ یک سپاهی، سلطان آفرودکارهای ایران شد

تصمیم گرفتیم به امارات برویم

وقتی دیدم شرایط به این شکل است رفتم فدراسیون و گفتم من دیگر با شما هیچ کاری ندارم. شما فقط محبت کنید یک نامه خطاب به فدراسیون امارات بزنید، چون گینس به ایران نمی‌آید . آنها گفتند یا بیایید امارات یا ترکیه. این تقریبا بین‌ سال‌های 97 و 98 بود. من چون توی آفرود بودم، می‌دانستم امارات در این ورزش صاحب سبک است و تصمیم گرفتیم برویم امارات. به فدراسیون گفتم برای ثبت رکورد محبت کنید یک نامه بدهید، چون ما نمی‌توانیم از اینجا ماشین ببریم امارات. شما ما را معرفی کنید. از طرف فدراسیون امارات این کار انجام شود.

با بدبختی نامه گرفتیم. مثلا مسوول روابط بین‌الملل فدراسیون که کارشناس کشتی هم بود، می‌گفت نه آقا! ما چرا باید برویم امارات؟ ما می‌گفتیم می‌خواهیم پرچم ایران را ببریم بالا. بالاخره با بدبختی یک نامه نوشتند. یک نامه عوامفریبانه که هنوز هم در اسناد فدراسیون است. به ما گفتند ما نامه را زدیم شما بروید آنجا. ما گفتیم یک نسخه هم دستی به ما بدهید. ما داریم می‌رویم امارات، کرج هم که نمی‌رویم. خلاصه ندادند! ما را به شورای برون‌مرزی هم معرفی نکردند. همراه هم نفرستادند. ما دو نفر آدم تنها و غریب رفتیم امارات. با تور معمولی هم رفتیم. ما نه زبان بلد بودیم و نه کسی را می‌شناخیتم. باز آقای بهمنی خدا پدرش را بیامرزد آنجا به ما کمک کرد.

می‌خواستند رکورد محمدمهدی را به نام امارات بزنند و قبول نکردیم

رفتیم امارات و برعکس دفعه پیش خیلی تحویل گرفتند و ما رفتیم سراغ گینس. آنجا مدارک ما را دیدند و به حدی برای‌شان جذابیت داشت که اصلا نخواستند ما را امتحان کنند. گفت همین مدارک شما و ویدیوهایی که دارید، کافی است. فقط اگر ما الان این رکورد را ثبت کنیم به نام امارات ثبت می‌شود، چون شما از طرف فدراسیون امارات آمدید. پرسیدیم ما چه کار کنیم که به نام ایران ثبت شود؟ یک لبنانی که آنجا بود، گفت بروید در ایران یک رکورد ملی بگیرید، آن رکورد را به اضافه رزومه‌ای که دارید از طریق فدراسیون ایران بفرستید گینس که به نام ایران ثبت شود.

پسرِ یک سپاهی، سلطان آفرودکارهای ایران شد

رکورد ملی محمدمهدی ثبت شد

خلاصه آمدند و هدیه دادند به محمد و عکس گرفتند و راهی شدیم. رفتیم پیش آقای العطیه، رییس فدراسیون امارات و ایشان گفت شما اگر بمانید اینجا می‌توانید کار کنید و عضو تیم ما بشوید. پیشنهاد خوبی هم داد. پیشنهاد بالایی هم بود. من هم نه از پول بدم می‌آید و نه از موقعیت بهتر. ولی گفتم اولا من پدربزرگ مادری این بچه‌ام و نمی‌توانم این را امضا کنم و ثانیا هنوز ما افتخارش را به نام کشور خودمان ثبت نکردیم و مردم این را ندیدند. اینکه الان بیایم امارات درست نیست. گفتیم اول در ایران مردم ببینند بعد اسپانسر هم می‌آید با شرایط بهتر. ما با این نیت برگشتیم ایران. اماراتی‌ها گفتند از طریق واتس‌اپ در ارتباط باشیم. من تمرینات را برای‌شان می‌فرستادم هر هفته.  ما برگشتیم و گزارش دادیم به آقای صیدانلو و درخواست کردیم شما یک رکورد ملی برای این فراهم کنید. با هماهنگی فدراسیون اتومبیلرانی و فدراسیون همگانی که ثبت رکورد می‌کند این کار انجام شد. آقای رضایی که مسوول ثبت رکوردهاست آمد قزوین و بستری فراهم شد که کار شد. در یازده بهمن 98 جلوی چشم تماشاچیان و کارشناسانی که از فدراسیون آمده بودند، در پیست طراحی شده این رکوردگیری انجام شد. ویدیویش هم هست که اعلام می‌کند این رکورد ثبت شده و ما این موارد را به گینس ارسال می‌کنیم.

به اماراتی‌ها نگفتم بازنشسته سپاه هستم که برای محمدمهدی مشکلی پیش نیاید

هیچ کس حرف درستی به ما نمی‌زند. وقتی هم ملاقات است خیلی احترام می‌گذارند و دست به سینه هستند ولی کمکی نمی‌کنند. پشت گوش می‌اندازند. سازمان فرهنگی و ورزشی در قزوین یک برنامه داشت و آنها از ما مدارک خواستند که ما هم توی برنامه باشیم. پدرمان درآمد تا آقای رضایی آن نامه رکورد را بفرستد! مسوول سازمان فرهنگی و هنری به آقای رضایی می‌گفت شما این را امضا کردید و توی تلویزیون هم گفتید. یک نسخه برای ما هم بفرستید ولی نمی‌فرستاد! می‌گفت شما بروید توی لیست رکوردهای ایران هست! اذیت می‌کنند. همه ‌چیز هم دست  خودشان است.

پسرِ یک سپاهی، سلطان آفرودکارهای ایران شد

بالاخره مسیر این چیزها یا از هیات است یا اداره ورزش و جوانان یا فدراسیون. مثلا یکی از اینها بود می‌گفت باشد! محمدمهدی انجام بدهد ولی پسر من (پسرش 15 ساله بود) هم کنار محمدمهدی بنشیند! ما خسته شدیم از این وضعیت. من یک زمین کشاورزی و حقوق بازنشستگی دارم. من امارات رفتم کاری کردم اینها متوجه نشوند من بازنشسته سپاه هستم. گفتم اگر اسم سپاه بیاید وسط ممکن است توی گینس مشکل پیش بیاید. گفتیم ما که سوختیم ولی مشکلی برای این بچه پیش نیاید.

ما فقط دو چیز می‌خواهیم!

من امسال هم دو، سه بار زنگ زدم. یک خانمی هست مسوول دفتر که خوب هم پاسخ نمی‌دهند. ما چیز زیادی نمی‌خواهیم؛ یک اسپانسر معرفی کنند. مهم‌ترین چیز این است که ماشین داشته باشد که بتواند تمرین کند و مسابقه دهد. ورزشکار تمرین می‌خواهد. این بچه ماشین لازم دارد. ما انتظار داریم این همه هزینه کردیم رفتیم امارات، بدون مترجم و همراه و هیچ چی فقط خواستیم این رکورد به نام ایران ثبت شود. هنوز فرصت هست آن رکورد ثبت شود. گفتند این خوشبختانه به نام محمدمهدی ثبت شده و اگر کسی قرار است بیاید یا باید از لحاظ زمان یا سن کوچک‌تر باشد. آنجا ثبت شده منتها در ایران باید فدراسیون اتومبیلرانی و همگانی این رکورد را به همراه رزومه بفرستند برای گینس و ممکن است گینس هزینه‌ای بخواهد که بعد مشخص می‌شود. باید همکاری کنند این کار انجام شود. این بچه به خاطر سن و سالش ممکن است برای مردم جذابیت داشته باشد. اینکه در 8، 9 سالگی آفرودکار باشد جذاب است. ده سال دیگر بگویند این در 8 سالگی فلان کار را می‌کرده چه ارزشی دارد؟ آن موقع صد نفر می‌آیند اندازه محمدمهدی که ما هم هستیم! ما بحث مسابقات را داریم و بحث رکورد. همین دو تا درخواست را داریم. نه اینکه برود با بزرگ‌ترها مسابقه بدهد ولی اول مسابقه که می‌تواند دو تا دور مارشال بزند!

پسرِ یک سپاهی، سلطان آفرودکارهای ایران شد

یک شبکه خارجی از محمدمهدی فیلم گرفت و این فیلم در چند ده شبکه خارجی کشورهای دیگر پخش شد. حتی یک‌بار جرمی کلارکسون به همراهی جیمز ‌می ‌و ریچارد هموند در سایت‌شان این گزارش را کار کردند.

اخباراقتصادخودرو
پربازدید
 

آخرین اخبار

برچسب‌های پربازدید

 

وبگردی