سریال قورباغه؛ سریالی که در ابتدای کار توقیف شد و مجوز پخش نگرفت، سپس با همکاری ساترا و قوه قضاییه و دریافت رده بندی +۱۸، سریال در 15 قسمت آماده پخش شد. قورباغه اولین تجربه کارگردانی سریال هومن سیدی بود که در آن نوید محمدزاده و صابر ابر برای اول بار باهم جلوی دوربین رفتند.
هومن سیدی در این کار از فیلم La haine و ارجاعات این کارگردان به فیلمهایی دیگر تقلید کرده است کما اینکه در فیلم مغزهای کوچک زنگ زده نیز از فیلم شهر خدا برداشتی داشته است.
این سریال نقطه عطفی در تاریخ سریالسازی ایران از جهت اجرا است. مضمون این سریال به صورت جدی به مسئلهای پرداخت که نمونهای از آن را در سینمای ایران شاهد نبودیم، اما این به معنی بیایراد بودن سریال قورباغه نیست. هومن سیدی در این سریال با پرداختی تازه خیلی از حدود و خطوط تجربه نشده مانند: خشونت بیپرده، صحنههای مصرف، یا تصاویر رفتن به دیسکو را به تصویر درآورده است. سریال قورباغه را سریالی آوانگارد است که در بستری رازآلود و روایت در تعلیقشاش در سریالهای ایرانی تفاوت ایجاد کرده است.
روایت در قورباغه
سریال قورباغه سردمدار مسیر جدیدی از روایت است که باید به فیلمسازان یادآور شود از تکرار بیرون بیایند و با ابتکار و جسارت درهای جدیدی از نمایش را در سریال بازکنند.قطعا ابتکار و نوآوری عاری از نقص نیست و همیشه انتقاداتی به اثر آوانگارد وارد است.
سریال در بستری از قدرت و ترس شکل میگیرد و روایت نیز با این لحن بیان میشود. در شروع و تیتراژ و موسیقی ابتدایی سریال این مضمون احساس میشود. صابر ابر در نقش رامین روای داستان است، او به صورت غیر مستقیم و شاعرانه روایت را آغاز میکند.
ما از ابتدای داستان با شخصیت رامین (صابر ابر) مواجه میشویم؛ رامین پسر باهوشی است که میل به خلاف دارد. او در گذشته در مدرسه تیزهوشان تحصیل کرده است. در سکانس معرفی و تا قبل از تیتراژ، بسیار کوتاه و پر از ابهام، شخصیتها و داستان معرفی میشود. مخاطب به طور کلی در فیلم قورباغه غافلگیر میشود؛ غافلگیری همراه با ترس.
آغاز داستان
یک اسلحه، مسیر زندگی سه شخصیت اصلی، رامین و فرید و جواد را تغییر میدهد. هدف سه شخصیت اصلی داستان خیلی زود مشخص میشود. هدف دستبرد به گاو صندوق «نوری» (نوید محمدزاده) همکلاسی و هم محلی سابق رامین است. قرار نیست در این سرقت شلیکی صورت بگیرد و کسی کشته شود.
اسلحه تنها برای ایجاد ترس و رسیدن به هدف است. سه شخصیت اصلی؛ رامین، جواد و فرید با ویژگیهایِ علاف، خرده خلافکار، ناامید، حراف، غیرقابل پیشبینی، ساده، بحران زده، جاه طلب، عصبی، غیر حرفهای معرفی میشوند.
در فرآیند دزدی هر سه توسط نوری (نوید محمدزاده) گویی هیپنوتیزم شده و از سریال حذف میشوند. آنچه که کمتر تا به حال در سینمای ایران شاهد بودیم حذف شخصیتهای اصلی در اولین قسمت این سریال است. در قسمت اول قورباغه سه شخصیت اصلی در عرض یک ساعت، با حرافی که در راستای شناساندن شخصیتهاست؛ در قسمت اول کشته میشوند. سه شخصیت اصلی علاوه بر نمایاندن کاراکتر خود، شخصیت نوری را نیز معرفی میکنند.
رویاهایی سه شخصیت اصلی که در خیال و آرزو طی میشود، در شخصیت مخوف نوری واقعیت دارد. بدین صورت قانونِ ریتم در پردازش کاراکترها به کار برده میشود. اینها برای آن بود تا سکوتِ شخصیت نوری در پایان قسمت اول قورباغه معنا پیدا کند. به همین خاطر این سریال آغازگر مسیر جدیدی از سریالسازی و پردازش شخصیتها به دور از پسزمینههای تکراری و دیالوگهای قابل پیشبینی معمول دیگر سریالهای ایرانی است.
سیدی در آثارش به لحاظ سینمایی، تقریبا به سبکهالیوود گام برمیدارد. او کارگردانی شالوده شکن است. در پس فیلمهای سیدی تم پسامدرنیای وجود دارد که تماشاگر را مجذوب خود میکند.
خشونت در آثار سیدی
در فیلمهای هومن سیدی خشونت حضور پررنگی دارد. سیدی فیلمسازی شهری است که با خشونت ما را به درک صحنه و تجربه هیجان در فیلم دعوت میکند. سریال قورباغه نیز تجربهای سینمایی و هیجان انگیز است؛ که با لحنهای عاطفی و با رنگ و حرکت پر پیچ و تاب زندگی شهری، مخاطب را به وجد میآورد. معرفی فیلم و سریال.
واقعیت او، فرا واقع گرایانه است؛ عریان به دور از کلیشههای زیباشناسانه که واقعیت را با زشتیهایش نمایان میکند. آشوب و اضطراب نیز بخشی از این زیبایی است. پردازش شخصیتها از یک لحن افسانهای پیروی میکنند. در قسمت دوم به دنبال آن هستیم که تضاد نوری را بفهمیم که چرا؟
در قسمت سوم فرهاد به سریال اضافه میشود؛ برادر معتادِ فریدِ کشته شده. فرهاد نیز جاهطلب و لاف زن است طوری که وقتی وارد میشود مقابل نوری است و همدست رامین اما بعدتر رامین دستور قتل او را صادر میکند. ما به آن طرف قضیه میرویم؛ این بار از کانال شخصیت فرهاد، رامین را میبینیم. سوی دیگری از شخصیت رامین رو شده است.